لوگوتایپ اثرمثبت

شناخت ارزش ها در زندگی! ارزش های فردی چیست و چطور آن را پیدا کنیم؟

ارزش های فردی چیست و چطور آن را پیدا کنیم؟

شاید صحبت راجع به شناخت ارزش ها در زندگی کمی گنگ و سخت به نظر برسد؛ اما اجازه دهید با یک داستان صحبت راجع به این موضوع جذاب را شروع کنیم.

روزی در ساحل یکی از جزیره های اقیانوس آرام گردشگری غربی با پیرمردی از بومیان منطقه برخورد کرد. پیرمرد داشت یکی یکی صدفهایی که بخاطر جذر دریا از آب بیرون افتاده بودند را به داخل آب پرتاب می کرد.

مرد غربی پرسید چرا دارید این کار را می کنید؟ پیرمرد جواب داد تا جان آنها را نجات دهم. گردشگر با خنده ای گفت ولی این کار خیلی احمقانه است. چون هزاران جزیره در این منطقه است و همین الان در ساحل هر کدام هزاران صدف از آب بیرون افتاده است.

این کار تو چه تاثیری در جمعیت به این بزرگی دارد؟  پیرمرد صدفی که در دستش بود را به داخل آب پرتاب کرد و گفت ولی برای این یکی تاثیر داشت.

وقتی از ارزش های زندگی حرف می زنیم یعنی چه کاری در این لحظه درست است و می توانیم انجام دهیم. فارغ از اینکه آن کار چقدر تاثیر می تواند داشته باشد.

 

ارزش چیست؟

بعنوان یک تجربه شخصی از زمانی که در حوزه رشد و توسعه فردی مطالعه می کنم هیچ موضوعی به اندازه شناخت ارزش ها برایم جذاب و تاثیر گذار نبوده است. می توانم بگویم شناخت ارزشها مانند شاه کلیدی است که تقریبا هر دری را به روی انسان باز می کند.

در یک تعریف خلاصه می توان گفت ارزش یعنی: چه کسی بودن. یعنی می خواهی انتخاب کنی چه کسی باشی و چطور زندگی کنی.

تعریف جزیی تر ارزش یعنی مهمترین اصول و قواعد زندگی هر فرد. یا با عبارتی فهرستی از چند اصل اول زندگی یک فرد که به نسبت دیگر اصول اولویت بالاتری دارد.

هر انسانی در فرایند رشد مجموعه ای از قوانین و باورهای فردی برای خود می سازد که راهنمای رفتار او در زندگی است. چکیده ای از این قوانین که معمولا به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسد در جایگاه های اول قرار می گیرند.

وقتی او در شرایطی قرار می گیرد که باید تصمیم گیری کند در ناخودآگاه خود دو ارزشی که او را بر سر دو راهی قرار داده است را با هم می سنجد و آن راهی را انتخاب می کند که در سلسله مراتب ارزشهای او در جایگاه بالاتری قرار دارد.

مثلا فرض کنید فردی مهمترین ارزش زندگی اش صداقت است. حمایت از خانواده هم ارزش دوم زندگی او است. حال اگر او در یک دوراهی بین منافع خانواده و راستگویی قرار گیرد، چون صداقت در مرتبه بالاتری قرار دارد صداقت را انتخاب می کند.

ارزش صداقت در زندگی

 

آیا هر ارزشی ارزشمند است؟

پاسخ منفی است. ارزش ها ارتباطی با اخلاق ندارد. بلکه صرفا مهم بودن یک اصل در چشم صاحب اش، آنرا به ارزش تبدیل می کند. بنابراین ارزشها هم می تواند مثبت و هم منفی باشد. ما می توانیم ارزشی را انتخاب کنیم که به نفع خود و جمع باشد یا نباشد. مثلا قدرت یک ارزش است که می تواند جنبه منفی هم داشته باشد. یا لذت جویی همینطور.

معمولا در کتابها و مقالات به ارزش ها صرفا به دیده مثبت نگاه می شود. ولی ارزشها به خودی خود ارزشمند نیستند بلکه کشف ارزشهای فردی است که مهم است. چون به معنی شناخت عمیق از خود است.

سطح بالاتر شناخت، انتخاب ارزشهای ارزشمند برای خود و جامعه است. چون به ما منافع بیشتری می رساند. ما بر اساس ساختار مغز قدیم مان لذت و سود آنی را به لذتی که بعدا بدست می آید ترجیح می دهیم. یا موفقیت مادی را بر کمک به دیگران ترجیح می دهیم.

ولی ارزشهایی که سود جمعی دارد می تواند بعدا برای ما نفع شخصی هم ایجاد کند. امروزه بزرگترین شرکتهای دنیا بالاترین سود مادی را از کمک به حل مشکل بیشترین تعداد آدمها بدست آورده اند. شرکت هایی مثل گوگل، مایکروسافت و غیره.

پس علاوه بر شناخت ارزش هایمان باید آنها را پالایش هم بکنیم. ببینیم آن ارزش در درازمدت برای ما مفید است یا مضر.

 

تفاوت ارزش با هدف

ارزش یعنی فرد می خواهد چطور با دنیا رفتار کند. یعنی من می خواهم چه کاری انجام دهم نه چه می خواهم. چیزی که او از دنیا می خواهد می شود خواسته او. این تفاوت مهمی است که برخی آنها را با هم اشتباه می گیرند. من می خواهم چه کسی باشم می شود ارزش. من می خواهم چه بدست بیاورم می شود هدف یا خواسته ام.

دانشجویی که قصد دارم در آینده یک پزشک حاذق مغز و اعصاب شود تا به افراد کمک کند که با سلامتی زندگی کنند، یک ارزش و یک هدف را در این خواسته خود دنبال می کند.

هدف او متخصص مغز و اعصاب شدن است و ارزش او می تواند کمک به افراد برای رسیدن به سلامتی باشد. حتی حاذق بودن می تواند از دل مسئولیت پذیری که خود می تواند یک ارزش باشد، بیاید؛ اما مسائلی مثل رسیدن به درآمد بالا، شهرت، جایگاه اجتماعی یک پزشک و… هر یک می توانند اهداف جداگانه این دانشجو به حساب بیایند.

ما برای حرکت در مسیر رشد به داشتن هدف نیاز داریم. هدف نقطه ای است که می خواهیم به آن برسیم. مثلا من میخواهم دکترا بگیرم، شرکتم را راه اندازی کنم. مدیر فلان اداره شوم، فلان مقدار دارایی داشته باشم. اینها همه هدف است. ولی ارزش ها به من می گوید چطور باید رفتار کنم، چه چیزی مهمتر است، چه کاری باید انجام دهم.

اهداف در دنیای بیرونی قرار دارد ولی ارزشها درون ما است. بنابراین یک تفاوت عمده آنها این است که ما روی اهداف کنترل صددرصد نداریم ولی روی ارزش ها داریم. اهداف علاوه بر تلاش ما، از شرایط بیرونی هم تاثیر می پذیرد. ولی ارزشها به عوامل بیرونی وابستگی ندارد و همیشه در دسترس است.

مثلا تلاش یک ارزش است. شما همیشه می توانید تلاش تان را بکنید. ولی اینکه حتما به هدف برسید، بطور 100% در کنترل شما نیست.

اگر دوست دارید بیشتر راجع به پیدا کردن اهداف در زندگی و هدف گذاری اصولی بدانید، پیشنهاد می کنیم مطالعه مقاله زیر را هم پس از اتمام این مطلب از دست ندهید.

هدف چیست

تفاوت ارزش با هدف

 

چرا شناخت ارزش ها در زندگی مهم است؟

شناخت ارزش ها در زندگی کاری مهم و مشکل است. مهم است چون ما را از سرگردانی بیرون می آورد و تصمیم گیری را برای ما آسان تر می کند. سخت است چون در عمیق ترین لایه های وجود ما قرار دارد و دسترسی به آن آسان نیست. شاید ما در خودآگاه مان بدانیم چه ارزشهایی داریم. ولی اینکه کدام در اولویت بالاتری قرار دارد را معمولا نمی دانیم.

شناخت ارزشها اهمیت دیگری هم دارد و آن هم این است تکلیف ما را با خودمان روشن می کند. وقتی پنج ارزش اول زندگی مان را بشناسیم دیگر از اینکه تصمیمی گرفته ایم و آن تصمیم نتیجه خوبی برای ما نداشته است ناراحت نمی شویم. فرض کنید ارزش شما مهربانی است. به کسی کمک می کنید و او بعدا به شما بد می کند. در این صورت دیگر ناراحت نیستید. چون می دانید کار درست را انجام داده اید.

 

فواید داشتن ارزش در زندگی

ارزش ها قطب نمای رفتار ما هستند

قطب نما همیشه جهت را به شما نشان می دهد. ارزشها هم همینطور. به شما می گوید چه کاری را چگونه انجام دهید. مثل اینکه شما یک راهنمای شخصی دارید که مرتب راه درست را به شما نشان می دهد. البته این به معنای ابهام زدایی کامل از دنیا و کارها نیست. بلکه آن کاری است که طبق اصول شما درست است. حتی اگر برایتان نتیجه منفی ایجاد کند.

فواید داشتن ارزش در زندگی

 

شناخت ارزش ها به زندگی آگاهانه کمک می کند

زندگی آگاهانه یعنی ما بر اساس درونی ترین اصول مان دست به انتخاب بزنیم. بدانیم داریم چه کاری انجام می دهیم. برعکس آن وقتی است که کاری را انجام می دهیم که دیگران انجام می دهند. یا علایق دیگران را انتخاب می کنیم و در نهایت احساس یک قربانی را تجربه خواهیم کرد.

زمانی که ما بدانیم صداقت، مهربانی، درستکاری و… از ارزش های مان است. دیگر به خاطر اتفاق های بیرونی به راحتی آزرده خاطر نمی شویم.

کسی که با ارزش هایش زندگی می کند، از مسیری که در طول زندگی از آن عبور می کند و مسیر رسیدن به اهداف مختلفش هم لذت می برد.

 

وقتی با ارزش هایت زندگی می کنی برنده نهایی هستی

ما انسانها بخاطر ساختار مغزمان معمولا به آسانی توانایی سودمندی از تاثیر درازمدت مسائل را نداریم. همین باعث می شود که اصولا به دنبال لذت آنی باشیم و آینده نزدیک را ببینیم. برای همین خیلی از انسانهایی که در ظاهر موفق هستند و بقیه به حال آنها غبطه می خورند در پایان عمر دچار حسرت های بزرگی می شوند. چون خیلی چیزها را فدای موفقیت شان کرده اند.

این خیلی چیزها می تواند برخی از ارزشهای اصلی زندگی شان باشد. مثلا فدا کردن خانواده برای موفقیت شغلی. یا پایمال کردن حق بقیه برای رسیدن به جایگاه اجتماعی یا ثروت افزایی.

وقتی با ارزشهایت زندگی می کنی ممکن است در ظاهر خیلی هم موفق و برنده نباشی ولی بدون شک برنده نهایی هستی و در زندگیت آرامش را تجربه می کنی و اگر زمان به عقب برگردد همان کارهایی را می کنی که تا الان کرده ای.

ما وقتی والدین مان را از دست می دهیم هیچ راهی برای به عقب برگشتن زمان نداریم. بچه ما وقتی بزرگ می شود ما دیگر فرصت بازی با او را نداریم. دوست یا خویشاوندی که اکنون به ما نیاز دارد بعدا ممکن است نیاز نداشته باشد.

با زندگی بر پایه  ارزشها احساس آرامش، آزادی و سرزندگی بی شک سهم توست.

زندگی انسان روی کره خاکی همواره حاوی مقدار زیادی عدم قطعیت است. یعنی ما اغلب نمی دانیم کاری که انجام می دهیم به نتیجه می رسد یا خیر. یا بطور خلاصه بعدا چه می شود. این بعدا چه می شود ذهن همه ما را اشغال می کند.

تقریبا هیچ راهی هم برای از بین بردن عدم قطعیت وجود ندارد. ولی کسی که ارزشهایش را شناخته و بر اساس آن عمل می کند از این بابت نگرانی کمتری دارد. چون قطب نمایی دارد که همواره در شب تاریک جهت را به او نشان می دهد.

وقتی می دانی چه کاری درست است و باید انجام دهی احساس آزادی می کنی. دچار سردرگمی نیستی. خیالت راحت است که بعدا پشیمان نمی شوی حتی اگر آن کار به نتیجه دلخواه نرسد. این احساس آزادی به تو احساس سرزندگی، رضایت و شادی درونی می دهد.

برای آشنایی بیشتر با بحث موفقیت روی عبارت موفقیت چیست کلیک کنید.

 

زندگی با ارزشها تحمل سختی ها را آسان می کند.

بقول نیچه انسان اگر چرایی داشته باشد با هر چگونه ای خواهد ساخت. چرایی همان ارزشهای زندگی انسان است. یا دقیق تر بگوییم مهم ترین ارزش زندگی. سربازی که تا پای جان مقاومت می کند چرایی اش دفاع از مردم و وطن است. پدری که سخت ترین شرایط کاری را تحمل می کند چرایی اش حمایت از خانواده اش است. ماندلا 28 سال زندان را تحمل کرد چون آزادی مردمش را چرایی خود قرار داده بود.

 

چطور ارزش هایمان را در زندگی پیدا کنیم؟

یافتن ارزشها بر اساس حوزه های زندگی

دکتر راس هریس رواشناس مکتب اکت در کتاب تله شادمانی روشی برای کشف ارزشها بر اساس چهار حوزه اصلی زندگی مشخص می کند. روابط، شغل و تحصیلات، سلامت و رشد فردی، تفریح. ایشان می گوید در هر یک از این زمینه ها باید سوالاتی را از خود بپرسیم. مثلا در حوزه روابط این سوالات را باید از خود بپرسیم:

  • چه روابطی می خواهم داشته باشم؟
  • در این روابط چه رفتاری را می خواهم از خود نشان دهم؟
  • چه ویژگیهای شخصی ام را می خواهم توسعه دهم؟
  • چه اثری از خود می خواهم بر جا بگذارم؟
  • چه فعالیت مشترکی می خواهم در آن رابطه داشته باشم؟

چطور ارزش هایمان را در زندگی پیدا کنیم؟

بعد از اینکه شما در هر چهار حوزه سوالات را پاسخ دادید، وقت آن است که از خود بپرسید مهمترین ارزش شما در آن حوزه چیست؟ به کدام ارزش الان عمل می کنید؟ از کدام غفلت کرده اید؟ و اولویت الان تان کدام است؟ این روش را به دلیل مفصل بودن در اینجا بطور کامل نیاوردیم ولی شما می توانید آنرا در کتاب تله شادمانی مطالعه و تمرین کنید.

 

تعیین ارزش ها بر اساس تجسم سال های پایانی عمر یا مجلس ترحیم

فرض کنید شما الان 80 سال دارید. دوست دارید در جشن تولد هشتاد سالگی تان دسترنج و نتیجه عمرتان را چطور برای دیگران بگویید. چه کارهایی انجام داده اید که به آن افتخار می کنید؟ من که بودم و چه کردم؟

یا فرض کنید الان مجلس ترحیم شماست. دوست دارید شرکت کنندگان در مورد شما چه بگویند؟ بگویند او که بود و چه کرد؟ به چه ویژگی مهمی مشهور بود؟ پاسخ به این سوالات برخی از ارزشهای شما را مشخص می کند.

 

فکر کنید فقط یک سال دیگر زنده هستید

محدودیت زمانی در هر کاری باعث می شود اولویت ها برجسته شوند. فرض کنید به شما می گویند فقط ده دقیقه وقت دارید تا خانه تان را ترک کنید؟ چه چیزهایی را بر می دارید؟ اگر یک دقیقه وقت داشته باشید فقط اعضای خانواده را بر می دارید.

همین شرایط هم برای عمر ما وجود دارد. اگر فکر کنیم زمان کمتری داریم خیلی از کارها را انجام نمی دهیم. آنهایی را انجام می دهیم که مهمترین اند. کارهایی که در این یک سال باقیمانده انجام می دهید ریشه در ارزشهای اصلی شما دارد.

 

کشف ارزش های زندگی با فهرست

خیلی از کتابها و آموزشها فهرستی از مثلا 50 یا 100 ارزش رایج بین انسانها را مشخص می کنند. بعد از شما می خواهند از بین آنها بیست ارزش مهمتر را انتخاب کنید. در مرحله بعد ده ارزش را حذف می کنید و همینطور در مرحله بعد پنج ارزش دیگر راه هم حذف می کنید تا می رسید به پنج ارزش نهایی که قابل حذف کردن نیستند. حالا این پنج تا را بر اساس اهمیت اولویت بندی می کنید. این می شود فهرست ارزشهای شما.

 

پیدا کردن ارزش ها با رنج ها

یک روش پیدا کردن ارزشها هم این است که از خود بپرسید حاضر هستید برای چه مسائلی رنج بکشید. برای خانواده، عدالت، آزادی، برابری، لذت، دوستی …

 

و اما نکته پایانی…

ارزشها را با روشهای مختلف و دیگری که ما در این مقاله نیاوردیم هم می شود پیدا کرد. ولی چیزی که در مورد این کشف بزرگ زندگی مهم است این است که این کاری زمان بر است. چون همانطور که گفتیم ارزش های شخصی ، در عمیق ترین لایه های وجود شما جا خوش کرده است.

شاید چند ماه و شاید چند سال از عمر شما طول بکشد. ولی قطعا هرچقدر طول بکشد ارزش آن را دارد. ارزشهای زندگی مثل گنج است. ارزش آن را دارد که حتی یک عمر به دنبال آن باشید.

  1. بازتاب هامهتاب

    • سارا یوسفی گفته؛
      19:13 1400/11/25

      سلام بله حتما. در کتاب های تله شادمانی و سیلی واقعیت و از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن چند فصل آخر به شناخت ارزش ها در زندگی پرداختن.

  2. بازتاب هاشقایق

    • سارا یوسفی گفته؛
      09:39 1400/09/23

      خوشحالم که مفید بوده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لینک کوتاه مطلب
محصولات رایگان
جدیدترین محصولات